خلاصه داستان :بعد از این که ژوا ده دیس با یک پیام آور خداوند ملاقات می‎کند، دوست دختر رفیقش را تنها با تاس انداختن به دست می‎آورد...

خلاصه داستان :لارا روسلینی، بیوه ای اهل رم، در یک تابستان داغ در سواحل آگاروه در حال گذران تعطیلات است. یک روز هنگام حمام آفتاب، مردی زخمی به نام رابرت را می یابد که در یک قایق بادی بر روی امواج، شناور است.

خلاصه داستان :ژوآئو وو وو، تنها در خانه ای زندگی می کند که نیاز به احیاء دارد اما تنهایی اش به او اجازه این کار را نمی دهد. آزادی پسرش از زندان و فریبی که ژوائو بعد از آن می خورد، باعث تعدادی اتفاقات ناخوشایند می شود.